سلام. این متنو n_nanaz ارسال کرده تا بذارم توی وبلاگ. با تشکر از n_nanaz عزیز، توجه شما را به این پایین جلب می کنم
و اما شباهتهای میان خدمت سربازی و زندگی زناشویی برای
آقایان:
۱- چه در خدمت سربازی و چه در
زندگی زناشویی، چه بخواهی و چه نخواهی کچل خواهی شد و یا بعبارت بهتر، کچلت خواهند کرد! البته
این کچلی در خدمت سربازی توسط ماشین اصلاح و در زندگی مشترک توسط عواملی چون: استرس شدید، سوء تغذیه،
کندن بصورت لاخ لاخ توسط همسر، چپ
شدن ماهیتابه روغن داغ روی سر و ... صورت می گیرد! ناگفته نماند که
این کچلی در آقایان
به نسبت نوع مو، جنس ریشه مو، عوامل ارثی و ... متفاوت است ولی به هر حال به قول معروف: دیر و زود داره
ولی بالاخره هممون کله پا می شیم!
۲- شباهت بعدی در زمینه داشتن فرمانده و بعبارتی، فرمانبردار شدن است ! به محض ورود به پادگان و یا منزل مسکونی مشترک (خانه بخت)، هر مردی یک فرمانبردار بی چون و چرا محسوب می شود که اگر طالب جان و سلامتی جسمی و روحیش می باشد، باید تمام فرامین فرمانده و یا همسر خودرا بر روی تخم چشمانش بگذارد و هر گونه تخطی از دستورات فرمانده و همسر، پاسخی جز گلوله، حبس، اضافه خدمت (در خدمت سربازی) و افتادن توی سماور پر از آب جوش، هدف قرار گرفتن با ساتور، رفتن دست توی چرخ گوشت، پرت شدن از پنجره طبقه هفتم به بیرون، گشنگی و تشنگی کشیدن و ... (در زندگی زناشویی) نخواهد داشت!
۳- شباهت سوم در این نکته اقتصادی خلاصه می شود که چه سرباز و چه مرد متاهل، میزان پولی که در آخر برج به دست او خواهد رسید، فقط به میزانیست که کفاف بر طرف کردن نیازهای اساسی او را بدهد و چیزی جهت پس انداز کردن و یا خرج کردن در زمینه هایی غیر از نیازهای اساسی نخواهد ماند و در این میان، سرباز و مرد متاهل، هر چقدر هم که جان بکنند و عرق بریزند، فرقی به حال فرمانده یا همسرش نخواهد کرد و باطبع تاثیری در جهت افزایش مستمری آنان نخواهد داشت، بعبارت بهتر، در هر دو جا یکی باید کار کنه تا اون یکی حال کنه!چرا که در پادگان و خانه مشترک دیگر کسی غذای مفت به او نمی دهد، لباسهایش را نمی شوید و اتو نمی زند، کسی نازش را نمی کشد و فقط خود اوست که مسئول انجام تمام کارهای شخصی اش و نیز کارهای چند نفر دیگر می باشد!
۵- از دیگر شباهتها می توان به این نکته اشاره کرد که اکثر سربازی رفته ها و اکثر مردان متاهل متفق القول هستند که در این ایام، هر روز به اندازه یکسال برای آنها می گذرد و ثانیه ها حکم ساعت را پیدا می کنند که به احتمال زیاد دلیل آن، مواردی مشابه موارد فوق می باشد!
اگه هنوز در دوره حالگیری به سر می بردیم حرف های جالب تری برای گفتن داشتم . شکرا که دهانمان بسته است .
ولی نصیحت
همین حرفا رو می زنید که سنت نیک پیامبر رو زیر سوال می برید.
چیزی بنویسید در راستای ازدواح بالکم جوونا دست به کار شن ، مادر بزرگ من یک آب خوش از گلوش پایین بره .
والله
احضاریه ی سر گشاده
ساعت حضور در دادگاه : به محض دیدن این نظر
آخرین مهلت : نا مشخص
شاکی : نویسنده محترم وبلاگ شطحیات
مربوط به مطلب دوشنبه 5/18
سلامممممممم
اولا از امیرحسین جان تشکر میکنم که بهم افتخار داد ........
بعدشم به ... توصیه میکنم انقد خشک و خشن نباشه!
این فقط یه متن طنز بود واسه زنگ تفریح همین!
سلام
خواهش می کنم باعث افتخار من بود که مطلب رو تو وبلاگ بذارم...
سلام
... که همون بنده باشم که محدثه هم عجالتا و قبلا هرمس بودم و بعدا نام دیگری خواهم داشت هیچم خشک و خشن تشریف ندارم
و لحنم هم چنان به خشکی و خشونت نمی زند .
---------------
منم فکر نمی کردم که شما پست های من رو بخونید
اولا
دوما که شما کلهم از زمان ظهور دوبارتون سه چهارتا مطلب گذاشتید که من تماما مطالعه فرمودم .
التماس دعا
من فکر کردم از این کامنت تبلیغیاست! گفتم چه خودمونی هم گفته منو که لینک نکردی!!! بعد دیدم ئه! جالب انگیزناکه که!
ئه! نظر بدون اسم هم درج می شه!! من یادم رفت اسممو بنویسم! جاهای دیگه اسم نذاریم ارور می ده! این هیچی نگفت!
خلاصه اون نظره مال من بود!
محدثه هستم که هرمس بودم .الان اومدم تاکید کنم که زین پس نام من حمیوث خواهد بود
دی:
نظری ندارید . چون...؟
چرا مطلب جدید نمی ذارید
روی سخنم با ناناز خانومه در این نظر
خواهشا یک متن دیگه بنویسید و برای امیر آقا بفرستید
این متن تارعنکبوت بست
-حواستون باشه . من عملا یک نفرم و با دویست نام مختلف نظر دادم در این برحه از مکان. انشاالله دوران این چند گانگی ها به سر بیاید-
lمیگم منظورتونار 9/99 همون 99/9 بود دیگه نه؟! یبار دیگه متنتو بخون گل پسر!
کوچولو برو به بزرگترت گیر نده